محمدحساممحمدحسام، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 5 روز سن داره

محمد حسام پسر گل مامان

نفس تویی

در مرور خاطرات من شریک باشید

بسم الله الرحمن الرحیم

به وبلاگ پسرم خوش اومدید

امیدوارم با خواندن خاطرات ما لذت ببرید.نظر یادتون نره آرام

محبتمحبتمحبتmohammad hesamمحبتمحبتمحبت

محبتمحبتi love you my sonمحبتمحبت

محبتjust for youمحبت

 

فکر و خیال جدید این روزام

سلام آقا حسامم.بهترین و شیرین ترین فرد زندگیم. راستش خیلی حرفا مادرا دارن که نمیتونن با کسی درمیون بزارن و تو دلشون کلی حرف میمونه.منم همینطور مسائلی هست که نمیتونم بهت بگم در واقع به هیچکس نمیتونم بگم.اما میتونم اینجا بنویسم به امید اینکه روزی بیای و خودت بخونی و بدونی که چه چیزهایی تو دل مامانته. راستش عزیزدلم تازگیا خیلی احساس ناراحتی و تنهایی میکنم البته بیشتر برای خودت. میدونی که ما یعنی من تو این شهری که هستیم غریبم یعنی هیچ یک از خاله هات و دایی هات اینجا نیستن حتی اقوام.من تنهام و این تنهایی به شما هم سرایت کرده چون هیچکسی و تو این شهر ندارم حتی یک دوست صمیمی.برای این دوری و تنهایی شما هم تنها شدی چون هیچ بچه ای که هم سن و س...
25 ارديبهشت 1402

لعنت به کرونا

سلام زندگیم  الان هفت ماهه که درگیر این ویروسیم و از زندگی وکار و تفریح شدیم خیلی کلافه ایم هممون  کل دنیا کلافه شده چقد برنامه داشتم برای امسال ولی هیچ کدوم عملی نشد متاسفانه اونم فقط بخاطر این ویروس که بلای جانمان شده  انشاله که زودتربره چون زندگیا سخت شده کلاس اولی شدی ولی مدرسه نمیری وانلاین درس میخونی که خیلی سخته ولی تو بسرباهوش و برتلاشم خیللی خوب همه چیویاد میگیری  انشالله موفق باشی حسامم.
10 مهر 1399

افتادن اولین دندان شیری

عشق مادر  امروز اولین دندونت موقع خوردن صبحانه افتاد  اولش خیلی احساس بدی بهت دست دادمیگفتی کاش نمیفتاد راستش از این نگران بودی که دیگه دندون جاش درنیاد اما با صحبتی که باهات داشتم خیالت راحت شد که قراره دندون قشنگتر و بهتری جاش دربیاد  عزیدلم مدام میرفتی جلو ایینه و دندوناتو نگاه میکردی منم تصمیم گرفتم که دندونتو برات یه جای مناسب نگه دارم  ازت عکس بانمکی هم گرفتم که میزارم ...
17 بهمن 1398

ورود به 7سالگی

سلام عزیزترینم بعد از چندسال دارم برات مطلب مینویسم.عذرخواهی مادرتو ببذیر ولی مطمین باش دلایل قانع کننده ای دارم عزیزتراز جانم  اولین نوشته ام رو با تبریک به مناسبت تمام تولدها و مراسمات این چندسال شروع میکنم بودنت قشنگترین حس دنیاست و در این 7سال زندگیم واقعا قشنگترشده امروز شما دقیقا 6سال و یک ماهته و چندماهی میشه که به بیش دبستانی میری و خیلی به مهدکودک رفتن علاقه داری صبح ها خیلی راحت از خواب نازت بیدار میشی و برای رفتن به مهد کلی ذوق داری برای همین مامان خوشحاله که قندعسلش برای حاضرشدن عنق تشریف نداره خدایا شکرت عشق قشنگم الان دیگه خیلی راحت و روان صحبت میکنی ومشکلی در حرف زدن نداری فقط حرف ر  رو یخرده نامفهوم میگی...
5 بهمن 1398

پشت سر مسافر گریه شگون نداره

ای هوار از دست گریه های محمدحسام یعنی ازارو اذیت بنایی و مشکلاتش یه طرف گریه های جنابعالی پشت سر بابایی موقع رفتن سر ساختمون یه طرف  طوری شده که صدای همسایه های مامان بزرگ بیچاره دراومده البته به حالت شوخی ولی باز باین حرفا من درکشون میکنم چون واقعا بد جوری گریه میکنی و بد از رفتن بابایی تا یک ربع شما شیون میکنی حالا هدفتم فقط بیرون رفتنه وا و اینکه با بابات بری بیرون وگرنه مقصود دوری از پدر نیست گل نازم سرو نازم کمی تحمل کن این بنایی اگه انشالا تموم شد و خونه تروتمیز گشت باهم میریم خونه و مدام برو توو حیاط بازی کن باشه پسرم ...
2 شهريور 1394