دوماه دیرکرد+فقط عکس
سلام پسر قند عسلم لابد میگی خیلی رو داری مامان خب راستش حقته الان دو ماه به وبت نیومدم مطلب جدید برات ننوشتم خیلی معذرت میخوام عشق مامان
دیگه تکرار نمیشه البته امیدوارم
خوشگلم تازگی ها خیلی بانمک شدی کارای جدید زیادی یاد گرفتی و ماشالله دیگه بزرگ شدی
الان خیلی با سرعت چاردست و پا میری و شیطنت میکنی از دیوار راست بلند میشی و دور خونه رو میچرخی و دور میزنی دیگه کشو هاو درای کابینت روتا اونجا که قدت برسه باز و بسته میکنی و تمام محتویاتشونو خالی میکنی جوری که تا وقتی بیداری خونه هیچوقت مرتب نیست درا یکابینت اشپزخونه رو با دستمال بستم که دستت به وسایل خطرناک نرسه
راستی اینم بگم خیلی به من وابسته شدی جوری که وقتی میخوام حتی گلاب به روت دستشویی هم برم پشت سرم میای و وقتی درو میبندم گریه میکنی و تا از دربیرون نیام مدام گریه میکنی حتی پشت در انتظار میکشی
از غریبه ها که به شدت میترسی مخصوصا اگه طرف هیکلی هم باشه از پدربزرگت بابای بابات خیلی میترسی اصلا طرفش نمیری نمیدونم چرا البته بیشتر تقصیر خودمه چون کم به دیدار اقوام میرم و زیاد بیرون نمیرم واسه همینه اما تصمیم گرفتیم با بابایی این عادت رو کنار بزاریم و زود به زود درمجالس خانوادگی شرکت کنیم باید ترست بریزه گلم البته از شانس حالا که یه تصمیم جدی گرفتم هوا خیلی سرد شده و نمیتونم باخودم به بازار و پارک و اماکن عمومی ببرمت خلاصه رفت تاعید
حالا بریم سراغ عکس ها
اینجا داشتی با ساعت بابایی بازی میکردی
محمدحسام از نمای دور
حالا از نمای نزدیکتر
اینجا محمد حسام رو میبینید در حال نق زدن
قوربون چشای نازت بشم من
محمدی در حال جمع کردن فرش
کلاه به سر و نشسته روی پای پدر
محمد حسام مسافرکش میشود
پسرم کامیونش خراب شده بود داشت تعمیرش میکرد
- بالاخره بعد از کلی شیطنت لالا کردی
- تازگی ها بخاطر سرماخوردگی خفیفی که داری توو خواب خروپف هم میکنی